شمیم مهدی



به نام خدا
سلام
**************************
منِ خارج شده از یک مدرسه ى معروف به مذهبى، قطعا مثل خیلى هاى دیگه با دیدن تغییر و تحولات آدم ها برام سوال ایجاد میشه. سوال از این که چى شد که بعد از ١٢ سال آموزش و کنترل به اضافه ى تلاش هاى خانواده (که متاسفانه کم شده) همچین بچه هایى خارج شدن؟! این سوال چند بعد رو مد نظر قرار میده؛ رویکرد و روش مدرسه، رویکرد و روش و دغدغه هاى خانواده، خود دانش آموز فارغ شده از مدرسه.
قبل تر ها که به این موضوع فکر کرده بودم دنبال بررسى و آسیب شناسى مدرسه بودم. شاید قبلا هم نوشته باشم که مدارس شاخص تهران که روشنگر دخترانه ش رو و امثال علوى پسرانه ش رو در بر میگیرن نیاز به یه ارزیابى دارن. اما کو تا این کار صورت بگیره و نتیجه مشخص بشه. هم زمان زیاد میخواد و هم انرژى که از حوصله ى من خارجه. از کلاس اخیر سنجش ارزشیابى مبتنى بر مصرف کننده (الگوى اسکریون / هدف آزاد) مناسب تر به نظرم رسید که باز در حال حاضر پیگیریش ممکن نیست.
اون چیزى که بررسیش راحت تر و زود بازده تره و میتونه اقلا دانش آموزان فعلى رو نجات بده عوامل مربوط به خودشه.
حالا ببینیم دانش آموز کیست؟ کسى است که از بدو ورود به مدرسه در معرض بمباران اطلاعات است. آن چه اصولا پیش از مدرسه به صورت غیر مستقیم از خانواده باید دریافت کرده باشد، به صورت مدون و مکتوب و کمى تا قسمتى علمى در مدرسه دریافت مى کند. علم اعم است از دین و مباحث تحربى و نظرى. بخش مهم براى ما دین است که هم میخواند و امتحان مى دهد، هم در رفتار معلم و مربى و مدیر مى بیند، و هم از سنى به بعد خودش عمل مى کند. ١٢ سال به همین روش پیش مى رود. طبق کتب دینى بعد از ١٢ سال به مباحث اعتقادى عمیق دیگر رسیده است و باید براى خودش یک پا متدین باشد. چى میشه که متدین نمى مونه؟


در کتاب حسن گزینى ( اگر اشتباه نکنم) گفته بود بین علم و عمل رابطه وجود داره. این که عمل فرد مشکل داره باید بررسى بشه که کجاى کار گیر داره. اصل علم یا کمبود آن یا غفلت از آن یا سستى اراده و. . در مورد این فارغ از مدرسه نمیشه گفت کمبود علمه. اصل علمش هم که نادرست نبوده. براى بقیه ش باید چى کار کرد؟
دین براى پیشگیرى و درمان فورى یه دستور العمل داره. در واقع همون دستورى که اول هر کلاس اخلاقى خوندیم یا میخونیم؛ مشارطه مراقبه محاسبه معاتبه. این روش یه جور خودکنترلیه. یه نقشه ى راه براى متقى بودنه. این که من حواسم به خودم باشه و خود اصلاحى داشته باشم. دستور و توصیه به تفکر که این همه تو قرآن هم اومده یه جورایى برمیگرده به این خودکنترلى. فکر اگر درست صورت بگیره حتما سازندگى داره. من به خودم و رفتارم و اعتقاداتم و جایگاهم و نتایج و آثار اعمالم فکر کنم، اون ها رو تحلیل کنم، ایراداتشونو بگیرم.
و اما فراشناخت که یه اصطلاح روانشناسیه از نظر من همین کارو انجام میده. شناخت همون فرآیند تفکره. ( تو روانشناسى تربیتى گفتیم شناخت سه بعد به هم وابسته داره؛ ادراک، یادگیرى و تفکر) و فراشناخت یعنى کنترل تفکر. یعنى من به فکر کردنم فکر کنم و اون رو اصلاح کنم.
نتیجه ى توضیحات دو بند اخیرم میشه این که تقویت مهارت فراشناخت میتونه کمک کنه تا بچه ها براى اجراى مراحل رشد اخلاقى آماده بشن.
من هنوز از نظر علمى و مستند نتونستم این حرفمو ثابت کنم. الانم دنبال اینجور اثبات نبودم. از دید من با این حد فهم و دانش اون چیزى که ممکنه آموزش فراشناخت رو موفق کنه ساده کردن و قابل سنجش بودنشه. ما براى فراشناخت ملاک مشخص داریم. پرسشنامه داریم و بر اساس نمره میتونیم بگیم یه فرد چقدر مهارت پیدا کرده. اما نمیتونیم مجبور کنیم کسى رو که مراقبه و محاسبه داشته باشه یا اقلا نمیتونیم میزان پایبندیش رو به اون بسنجیم. شاید بشه با تغییراتى فراشناخت رو مقدمه کرد براى رشد اخلاقى و دینى بچه ها. شاید بشه این طورى کمتر نگران خروجى مدرسه بود. یا اقلا امید داشت یه جایى نتیجه خواهد داد.
******************
خدایا به امید تو.!


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

delneveshtehjavdan rzb.rzb.ir روغن موتور رنگ زندگی sadras مذهبي فخرالدین مطالب اینترنتی postbu bojnourdan